پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

هرروز شیرین تر از گذشته

1393/7/19 10:06
نویسنده : مامان منا
323 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممممممممم مامانی

خوبی؟خیلی وقته برات ننوشتم،ببخش مامانی،فرصت نشد عشقمخطا

امروز شنبه است دیشب از اهواز اومدیم عصر دیروز تولد خانم ضیاغم (مامان خاله غزال) بود با خاله شهره و مامان جون رفتیم اونجا ،تو توی ماشین خوابت برد وقتی رسیدیم همچنان خواب بودی تا اینکه خودم اومدم بیدارت کردم که شب دیر نخوابی از اونجا رفتیم جشن که بمناسبت روز کودک بود توی شهرک نفت از اونجا هم شامو بردیم بیرون خوردیم بعد بابا محمد اومد دنبالمون.

دیگه برات بگم خونه مامان جون اینا تعمیراتش تموم شد و بالاخره رفتن تو خونه خودشونخسته،هفته گذشته عزیز و عمه فاطمه و عمو علی اومده بودن که خیلی بهت خوش گذشت دیلم رفتیم که کلی فضولی کردی یه تنه درختو تو ویترین یه مغازه انداختی که من یه لحظه تصور کردم شیشه خورد شد که خدا رو شکر بخیر گذشت، یه بارم من تو اتاق پرو بودم که داشتی با بابا محمد قایم موشک بازی میکردی که از پشت سرت خورد زمین و کلی گریه کردی که خدا رو شکر اینم بخیر گذشت ولی در کل کلی لب دریا با مرتضی و عمو علی بازی کردی ، اسب دیدی از اسب میترسیدی میگفتی سوار بشم تا میگفتم بیا سوار بشو میرفتی عقب خندونک

یه روزم رفتیم پارک جراحی که باغ وحش داره کلی حیوون دیدی و ذوق کردی واسه اردک غذا مینداختی تو آبعینک

دیگهههه برات بگم جشن تولد مرتضی هم بود که 4 سالش تموم شد و رفت تو 5 سال ،کلی شیطنت کردی تو جشن تولدجشن

دیگه اینکه این رنگها رو بلدی آبی،قرمز،سفید،سیاه،بنفش،قهوه ای ،صورتی ،زرد و سبز که این دو تا آخری رو گاهی اوقات قاطی میکنیشیطان

پسر گلم 3 تا شعر بلده

شعر اول که تاب تاب عباسی بود

دومین شعری که یاد گرفتی اینه

شبا که ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره

سومین شعری که یادگرفتی و یه دفعه دیدم تو ماشین داری برام میخونی عمو زنجیر بافهمحبت

جالبیش اینه که همه رو خودت یادگرفتی من اصلا باهات کار نکردم فقط برات خوندم و یه دفعه دیدم تو همه رو با زبون شیرینه خودت خوندی

فیلماشو برات گرفتم پسرم

یه دفعه اومدی گفتی پسر پسر قند عسل ،مردم از خنده قه قهه؛دیدم عمو مرتضی برات خونده خخخخخخ

پسرم داری قد میکشی و بزرگ میشی شبا دیگه خودت میخوابی تو بغلم بدون اینکه بزارمت روی پام

یه جمله های خوشکلی میگی میخوام بخورمت نفسمبوس

پریروز برات یه فلاکس آب سبز خوشکل خریدم چون پسرم دست دوستاش تو مهدکودک میدید و دلش میخواستتتت منم برات خردیممممممزبان

دیگه اینکه یه شوک بزرگ داشت بهمون وارد میشد میخواستن شیرخوارگاه و تعطیل کنن که کلی نذر و نیاز کردیم تا همچنان پا برجاست خدا رو شکررررررررر(حدیث کساء و روز عید قربان یه کمک کوچولو برای خرید گوسفند) بازم خدا رو شکرررررررررررررررر میکنم خیلی کمک کرد

دیگه من برم به کارام برسم مامانیییی
محبتمحبتمحبت

این چند تا عکس مربوط به دیلم بود و کلی تو دریا با عمو علی بازی کردی

اینا هم مربوط به پارک جراحی و باغ وحش بود که با مرتضی جونی کلی بازی کردین محبتمحبت

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غزال
5 اردیبهشت 98 15:45
ای جااااانممممممم خاله غزالش فداش بشههههه 😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍