برام تو دنیا از تو عزیزتر نیست
سلام عروسک خوشگل زندگیم
بعد از چند روزی که ماهشهر نبودیم آخر شب برگشتیم ولی اصلا روزهای خوبی نبود نمیخوام راجع بش چیزی بنویسم ولی همین قدر مینویسم که دم عید بود و من میخواستم برم بازار ولی همه برنامه هام بهم خورد و بازار رفتنم کنسل شد منم خیلی عصبانی شدم.
دیروز با هم رفتیم پارک کلی سرسره بازی کردی کلی ذوق کردی آبنما رو نشونت دادم و تو با ذوق میگفتی آبا ، اولش نمیخواستم از ماشین پیاده بشم ولی وقتی ذوق و شوق تو رو دیدم دلم نیومد و پیاده شدیم رفتیم پیش آبنما و بعد پارک که جفتش بود اینم بگم که وقتی بیرون می برمت دیگه دلت نمیخواد سوار ماشین بشی و با گریه سوار میشی بعد رفتیم خونه ، بابا محمد از باشگاه اومده بود و تو حمام بود منم تو رو لخت کردم و فرستادم تو حمام ، کلی آب بازی کردی تو حمام و حسابی خسته شدی شام برات قلقلی درست کردم عصرم برات پاپ کورن درست کردم و تو خوردی.
عاشق ددوجی هستی(باب اسفنجی)
جدیدا عاشق ددد شدی(عمو پورنگ)
این روزها بابا بزرگ و عمو یاسر و عمو احسان کربلا هستن.
دیگه برات بگم امروز صبح که داشتم لباساتو می پوشیدم که ببرمت مهد تو خواب می گفتی آگا(یعنی آقاجون) خیلی برام جالب بود.
فدات بشم که همه دلخوشیه من تو زندگی تو هستی
پسر قشنگم امروز یکسال و هفت ماهت تموم شد و وارد 20 ماهگی شدی عزیزدل مادر
چند تا عکس که بابایی دیشب ازت گرفت