پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

شیطونی های بی حد و نهایت پارسا کوچولوی من

1392/11/30 9:43
نویسنده : مامان منا
122 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی

امروز شنبه بعد از چند روز تعطیلی اومدم سر کار و تو رو گذاشتم مهد، تو این چند روز بابا محمد رفته بودیم قم ، من و تو هم از روز دوشنبه رفتیم خونه باباجون و مامان جون و تو کلی با پرهام بازی کردی ، اینم بگم که روزهای اول مریض بودی ولی با داروهایی که شب و نصفه شب بیدار شدم و بهت دادم تا داروهاتو سر موقع بخوری بهتر شدی و خدا رو شکر سرفه هات کم شده ولی سینه ات هنوز خرخر میکنه و خلط داره ، خوشکل مامان انقدر شیطون شدی که خدا میدونه حتی برای یه دقیقه هم حاضر نیستی دراز بکشی تا مامانی پوشکتو عوض کنههههه

قربونت برم انقدر فضولی میکنی که گاهی از کوره در میرم و سرت داد میزنم ولی خودم بعدش عذاب وجدان میگیرم،جمعه رفتیم پارک و تو کلی بازی کردی و دویدی و منم دنبالت و تا میتونستی زمین خوردی و در آخر هم با کلی گریه و جیغ و داد گذاشتمت تو ماشین و تو دلت نمیخواست برگردیم خونه و کلی جیغ زدی و گریه کردی،فدای اشکات بشه مامان که شیطونیت منو کشتههههه

شب رفتیم دنبال عمه منیر و با هم برگشتیم ماهشهر.

کارهای جدیدی که گل پسرم میکنه:

پارسا فوت کن و تو فوت میکنی

عاشق یه آهنگی و وقتی توی ماشین  میشینیم اون آهنگو میخونی و میگی اٌ اٌ ..

دیگه خیلی از حرفا رو متوجه میشی وقتی دایی امین و میبینی میپری تو بغلش و دستشو میگری

در سالن که باز میشه همش میگی دایی  دایی

قربونت برم دلم برات تنگ شده تو این چند ساعت که ازت دور بودم دلم میخواد الان پیشم بودی بغلت میکردم وقتی شیر میخوای انقدر قشنگ میگی مامان به

وقتی اهمیت نمیدم با دست میزنی بهم و میگی مامان به چند بار اینکارو تکرار میکنی تا وقتی که بهت شیر بدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)